دلنوشته های من

🌱🍒بگمانم که من شبی مردم،شبی که گلویم بند بغضی سخت بود.و نفسم بشماره افتاده بود. بگمانم از دست رفتنم را دیدم از بالا ترین قسمت زندگی تا قعر چاهی که درآن افتاده بودم.
بگمانم من خودم را روزی کشتم و سوزاندم و به خاکسترم خیره ماندم. وباد خاکسترم را برد
بگمانم من جا ماندم و نیمی از من رفت.🌱🍒
#دلنوشته_های_من
دیدگاه ها (۶)

🍒🌱من همین قدر که با حال و هوایت،گه گاه برگی از باغچه‌یِ شعر ...

🌱🍒ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺎﻓﺘﻢﺑﺸﺮ ﻧﻤﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﺩﻭﺗ...

🍒🌱چرا دست‌ها؟- چون معتقدم چشم‌ها بیشتر برای حرف زدن‌اند تا د...

🌱🍒آسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ریخته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط